امروز در راه هنرمند جملاتی از جولیا کامرون خواندم که برایم تکان دهنده بود. تصمیم گرفتم بخشی از آن را با شما هم به اشتراک بگذارم:
<<حرفهی خلاق موفقیتآمیز همواره بر شکستهای خلاق موفقیتآمیز بنا شده است. هنر اصلی این است که آنها را پشت سر بگذاریم.>>
داستان از اینقرار است که همهما در مسیر انجام حرفهی خلاق خود، گاهی سرجنگ با نیروی خلاقمان برمیداریم یعنی به جای میدان دادن به آن رهایش میکنیم. چون از شکست میترسیم و شگفتآور اینکه از موفقیت هم میترسیم! و به دلیل همین ترس به جای اینکه دودستی به کار خلاقمان بچسبیم و تا رسیدن به هدف از پا ننشینیم، درجا میزنیم! استعداد ما به قول جولیا کامران درست مثل اسب چموشی است که در مواجهه با موانعی که قبلا ندیده است به ناگهان وحشتزده رم می کند. چنانچه سوارکار ماهر باشد، اسب را به پیش رانده و با نوازش او را وامیدارد که مسیر را بپیماید.
مثلا نقاش خوشذوقی که در اوج کار هنریش با صاحب گالریای که از او خواسته آثارش را در آنجا به نمایش بگذارد، دعوایش میشود. یا نویسندهای که پیشنهاد ناشر برای ایجاد چند تغییر در رمانش را رد میکند و دیگر دنبال چاپ کتابش نمیرود.
اجازه بدهیم خلاقیت از طریق ما جریان پیدا کند.
خلاقیت با انسان متولد میشود اما در طول سالهای بعد به تدریج از او گرفته و سرکوب میشود. هرکاه خلاقیت و نوآوری با موانعی مواجه شود هنرمند دیگر آزادانه نمیتواند بیافریند و این موانع همانهایی هستند که باعث میشوند اسب چموش استعداد رم کند و هنرمند را زمین بزند.
ترس و خشم دو مانع اصلی مسیر حرفهی خلاق هستند. ترس در ما مقاومت ایجاد میکند و خشم به ما حالت تدافعی میبخشد. در هر صورت قبل از آغاز هر پروژهای باید این مقاومت ها که جریان را مسدود میکند شناسایی کنیم تا سد را پاک و گشایش ایجاد کنند.
نوشتن ترسهایی که باعث ایجاد مقاومت میشوند بسیار راهگشاست. مثلا میترسم از نظر مالی درمانده شوم. میترسم خوب از آب درنیاید. میترسم از مدافتاده و نامربوط ارزیابی شود.
همچنین میتوانیم بنویسیم اگر این کار را انجام ندهم چه چیزی را به دست میآورم. مثلا با ننوشتن نمایشنامه تحقیر نمیشوم.
ما نیاز داریم از موانع سر راه خلاقیت رها شویم تا در شادمانی خلق کنیم. هنرمند خلاق بر عکس آنچه که خیلی از ما تصور میکنیم ، انسانی شاد است. ما در آستانه ظهور موفقیت و پیروزی در کارمان ممکن است ناگهان همه چیز را خراب کنیم چون از اینکه پیوسته خلاق باشیم میترسیم.
حتی ممکن است دست از کارمان بکشیم یا درگیر حواشی شویم. بسیاری از هنرمندان تنها در چند قدمی موفقیت کار را نیمه کاره کرده و به کنج انزوا پناه برده اند.
وظیفه هنرمند شناخت موانع سر راه خلاقیت است. اگر با خودمان صادق باشیم می دانیم کدام موانع هستند که باید برداشته شوند. وابستگی به یک انسان و عشقی چسبنده مانع است؟ یا اعتیاد از هر نوعی؟
موانع به طور موقت باعث تسکین ترس ما می شوند. به محض اینکه به ترفندهای ایجاد مانع خود پی ببریم می توانیم در جا زدن را شناسایی کنیم و از اضطراب خود به عنوان سوخت استفاده کنیم.
انضباط در مسیر حرفه خلاق ما چقدر اثرگذار است؟
در طول مسیر هنرمند بودن پیچ و خمهایی هست که باعث میشود نتوانیم نیروی خلاقمان را به کار بیندازیم. ممکن است فکر کنید چون نظم و انضباط لازم را ندارید قادر به کشف و خلق نیستید. انضباط بیاندازه مهم است اما شور و شوق از آن هم مهم تر است.
شور و شوق است که هنرمند را وامیدارد همواره کار کند نه انضباط. در فرآیند هنر به هنرمند درون فرصت بازی داده میشود تا او کارش را بازی و سرگرمی ببیند. در این حالت است که کار خلاق همان کودک درون ماست که در حال بازی و شادمانی است.
ملاقات با هنرمند درونی
هنرمند درون شبیه کودکی پر جنب و جوش و فعال است که برای رونمایی از خودش به آسانی تسلیم نمی شود. ما در زندگی خیلی یاد نگرفته ایم احساساتمان را درسا بروز دهیم و در کل با بروز عواطفمان راحت نیستیم.
آخرین دیدگاهها