ترس، واكنشي است كه به موقعيتهاي ناخوشايند و احتمالاً دشوار نشان ميدهيم. معمولاً ترسهاي ما از كودكي در وجودمان نهادينه ميگردد.:ترس از آتش، ترس از فلزات و اشياء نوك تيز، ترس از توبيخ و تنبيه والدين، ترس از سرزنش معلم به خاطر عدم انجام تكليف، ترس از تحقير شدن و يا شكست خوردن و … ترس با هر منشأيي كه باشد، چنانچه به يك عامل باز دارنده و اضطرابآور مبدل گردد، ترسي مخرب است.
ترس منطقی و ترس غیرمنطقی
ترس تنها تا اندازهاي قابل پذيرش است كه براي حفظ و صيانت جان و سلامتي فرد (مثل احتياط در عبور از خيابان به منظور جلوگيري از خطر تصادف) يا جلوگيري از آسيب رواني و ذهني (مثل ترس از استفاده از مواد مخدر) به كار رود. چنين ترسي كه بيشتر به احتياط شباهت دارد، نه تنها صدمهاي به انسان نميرساند، بلكه كاملاً جنبه عقلاني و منطقي داشته و او را از خطرات احتمالي مصون ميدارد.
اما ترسهاي غيرمنطقي و بازدارنده يا به عبارتي ترسهاي منفي، دليل بسياري از آسيبهاي رواني و ناكارآمدي فرد در عرصه فعاليت شخصي و اجتماعي است. فردي كه از كودكي، با ترس عدم پذيرش از ناحيه والدين و اطرافيان مواجه شده، ناگزير ميشود بسياري از خواستهها يا تمايلات خود را تنها به اين دليل كه با واكنش منفي و عدم تأييد مواجه نشود، در خود سركوب كند و اين سركوب تمايلات، رفتارها و احساسات به تدريج به يك عادت براي او تبديل ميشود. چنين فردي همواره به دنبال جلب نظر مثبت ديگران و بر زبان آوردن سخنان و نيز انجام فعاليتهايي است كه به او احساس پذيرفته و تأييد شدن و در نتيجه طرد نشدن و يا بعضاً مورد تمجيد و تحسين واقع شدن را بدهد. در حالي كه ما ميدانيم جلب رضايت هميشگي همه افراد امري ناممكن است و فردي كه اينگونه تربيت ميشود، به خود صدمه ميزند.
ترسهايي از اين قبيل بسيارند و متأسفانه والدين و نيز اجتماع، كودكان را از سنين پايين در در معرض ترسهاي افراطي قرار داده و كودك هم بدون اينكه خودش به ريشهي اين ترسها واقف باشد، دست به رفتارهايي ميزند كه باعث به وجود آمدن اختلالات شخصيتي و ناهنجاريهايي رواني در او ميگردد. كم نيستند نوجواناني كه داراي هوش و استعداد بسيار بالا بوده و بسيار هم در درس خواندن سختكوش و پيگيرند، اما تنها چند ماه يا چند روز مانده به كنكور، به علت اضطراب و ترس مخرب، دچار بيماري شده و از درس خواندن باز ميمانند و امتحاني را كه سالهاست براي آن برنامهريزي نمودهاند، به بدترين شكل پشت سرگذاشته و در آن شكست ميخورند. يكي از ريشههاي اين مسأله قطعاً ترس است. ترس از شكست و نرسيدن به ايدهآل ذهني، كه در نهايت واقعاً هم منجر به شكست ميگردد. ترس از ازدواج، ترس از خيانت، ترس از طلاق و … مثالهايي ديگري است كه جوانان امروز با آن دست به گريبان هستند.
آيا حقيقتاً راهحلي براي خروج از اين ترسها كه موانعي بر سر راه آرامش و موفقيت است، وجود دارد؟ به عبارت ديگر، وقتي ترس به عاملي براي حركت نكردن و يا كندي و نيز توليد استرس و فشار روحي تبديل ميشود، چگونه ميتوان با آن مقابله نمود؟ در زير راهكارهايي اجمالي براي رويارويي و مقابله با مشكل ترس ارائه شده است:
۱- با ترسهاي خود صادقانه مواجه شويد:
اين يكي از مهمترين قدمهاي شناسايي و در نتيجه حل مسأله ترس است. وقتي رفتاري از شما سر ميزند كه منشأ آن ترس است، به واكاوي خود بپردازيد و چنانچه دريافتيد دليل نگراني و يا مشكل شما ترس است، آن را بپذيرید. مثلاً همسري كه از همسرش ميخواهد بدون اجازهي او آب نخورد، احتمالاً از ترس مزمن از دست دادن توجه كامل همسرش نسبت به خود، رنج ميبرد. يا نوجواني كه مشكلاتش را از خانوادهاش پنهان ميكند، از ترس موأخذه و سرزنش خانوادهاش اقدام به اين كار مينمايد. همين كه بپذيريد ميترسيد و ترس دليل رفتار استرسآور يا مشكل شماست، گام اول را برداشتهايد.
۲- ترستان را ريشهيابي كنيد
وقتي متوجه شديد كه مسألهاي كه مدتهاست ناراحتتان كرده، منشأ آن، ترس است و آن را قبول كرديد، ريشهي اين ترس را بيابيد. از خود بپرسيد چرا ميترسم؟ چرا از اينكه در مقابل جمع صحبت كنم، هراس دارم؟ چرا از اينكه نظرم را ابراز كنم، ميترسم؟ از اينكه مورد تمسخر واقع شوم؟ از اينكه ديگران را ناراحت كنم؟ اولين جوابي كه به ذهنتان ميآيد را يادداشت كنيد. اين جواب احتمالاً صادقانهترين و درستترين جواب است. دليل ترس شما ممكن است ريشه در كودكي شما و يا يك سابقه ذهني باشد. به هر حال پيدا كردن منشأ ترس بسيار مهم است.
۳- و قتي پي به دليل ترس خود برديد براي آن در جستجوي راهحل باشيد
ريشه بسياري از ترسها، باورها و افكار غلطيست كه در ماست. مثلاً فرد به خاطر اينكه از گفتن آنچه خواست قلبي خود است، واهمه دارد ،مجبور است رفتاري برخلاف ميل باطنش انجام دهدو رنج و عذاب را متحمل شود. راهحلرهايي از اين شرايط آزاردهنده براي او، غلبه بر ترس از عكسالعمل ديگران در قبال موضع اوست. او ميبايست بدون وحشت و دلهره، آنچه را كه دوست دارد بر زبان بياورد و آنگونه كه ميپسندد و درست ميداند، رفتار كند و بر ترس طرد شدن از ناحيه ديگران، كه منشأ رفتار اوست فائق آيد. بنابراين ميتوان در پس هر ترس كه سبب ايجاد مشكل شده، باوري يافت كه در وجود فرد مدفون شده و نياز به اصلاح و جايگزينيش با باور صحيح دارد.
۴- ضعفهاي شخصيتي را با مهارتها و قابليتهاي تقويت شده، برطرف نمايید
از دلايل اصلي ترس ، نبود يا كمبود اعتمادبهنفس و يا عزت نفس در فرد است. فرد فاقد عزتنفس معمولاً ارزش كمي براي خود قائل است و خود را دست كم ميگيرد. ضعفها و نواقص خود را جستجو كنيد و مهارتها و قابليتهاي خويش نظير مهارتهاي ارتباطي، جرأت ابراز نظر، توان دفاع از عقيده، شناخت دقيق از خود و علايق و استعدادهايتان و …. را ارتقاء بخشيد. هر اندازه، خودشناسي شما بيشتر شود، بيشتر از عواملي كه ترسزا هستند، اطلاع يافته و در نتيجه آنها را برطرف خواهيد كرد و به نشاط و رضايت دروني بيشتري دست خواهيد يافت.
ترس قابل حل است به شرط اينكه بپذيريم ميترسيم، بدانيم از چه ميترسيم و شجاعت تبديل ترس به شهامت را داشته باشيم!
حديث خداداد
آخرین دیدگاهها