سهم بی نظمی در موفقیت

نظم و انضباط همواره خوب و ارزشمند تلقی شده و اصولا انسان منظم بیشتر و بهتر در فاز موفقیت قرار می گیرد. به هزار و یک دلیل، نظم باعث بهبود برنامه ریزی و رسیدن به اهداف و پیش بینی ها شده و تاثیر مثبتش بر عملکرد انسان هم مشهود است.

حالا سوال این اسن که می شود همیشه و در همه حال زندگی و فعالیت ها را بر روال نظم به پیش راند؟ البته که نه.
مثال معروف جنگل را لابد شنیده اید. در جنگل های خدادادی و طبیعی(نه پارک ها و فضاهای سبز مصنوعی و ساخته ی دست بشر) همه چیز هم سرجایش هست هم نیست!
یک درخت گوشه ای جا خوش کرده و گیاهی هم کنجی دیگر روییده. گیاهان از یک جنس و یا سنخ های شبیه هم با توجه به آب و هوای خاص آن منطقه، در هم تنیده و گاه تنک، جنگل را پدید آورده اند که درعین بی حساب کتابی فواصل و ترکیباتش، به طرز عجیبی در هارمونی باشکوه خود می درخشد و عرض اندام می کند.

زیبایی و سحرانگیزی جنگل های انبوه و طبیعی به همین بی نظمی در عین نظم و ساختار مندی در دل اوج و فرودهای بی اندازه است.
اصلا نظم بدون ضدش که بی نظمیست معنا ندارد. همانطور که تا روز نباشد شب نیست، تا گل نباشد خار و …

برای همین است که سرسخت ترین مدافعان نظم و انضباط شخصی و جمعی هم گاهی بی نظمی را روا می دارند و همیشه بر مدار نظم حرکت کردن را باعث خشکی ذهن و انعطاف ناپذیر شدن روان می شمارند.

در نظم و قانونمندی خشک، خلاقیت هم خشک می شود و ته دیگ سوخته ای می شود که چندان باب طبع نیست. گاهی تمرد یا عدم توجه انسان نسبت به عادت ها و قوانینی که برای موفقیت خود وضع و دنبال می کند ریاضت ذهنی و یا نوعی ترک عادت است که منجر به موفقیت بیشتر می شود. یعنی به جای تبعیت کامل و بی چون و چرا از برنامه ها و عادت های از پیش طراحی شده ی روزانه، کمی خلاف جریان آب شنا کردن و یا استراحت دادن به خود از اجرای آن برنامه ها گاهی لازم است.

به عنوان مثال یک فنر را که بیش از حد در دست فشرده شده است در نظر بگیرید. هر آن ممکن است به ناگهان پریده و رها شود.
شاید دیده اید آدم هایی را که از کودکی تحت تربیت سختگیرانه و کنترل گر والدهای خود به جای تبدیل شدن به آن انسان مقید و مطیع که مورد نظر خانواده، بوده تبدیل شده اند به همان فنر های از جا در رفته.

اگر معتقد باشیم که اصولی رفتار کردن و در چهارچوب بودن از فاکتورهای مهم موفقیت است، این را هم باید بدانیم که گاهی فراتر رفتن از چهارچوب های ذهنی و خط کشی های سفت و سخت خودش از رموز موفقیت است چرا که بینظمی هم مثل نظم، ریشه در طبیعت و روان انسان دارد.

به عبارت دیگر دودوتا چهار تا کردن و ذهن محاسبه گر داشتن اگرچه لازم است اما به دام افتادن در اینگونه الگوهای ذهنی، می تواند در بحث شرطی شدن ذهن تاثیر بگذارد و بدیهی است که ذهن شرطی شده با احتمال بیشتری به بن بست می خورد.
بنابراین می توان با توجه به همزمان مساله ی نظم و بی نظمی در عادات روزمره و اهداف، گام های موثرتری در جهت رشد و موفقیت برداشت.

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. امروز مطلبی درباره مدیریت زمان میخوندم که به این مسئله اشاره کرده بود. زیادی نظم دادن به لحظات و کارها آدم رو دچار یک کلافگی میکنه و بقول معروف افسار پاره میکنه ویک جایی میزنه به بیخیالی. ممنونم مطلبت کاربردی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *