این کتاب روایتی از زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف و عارف ایرانی قرن ششم به قلم سید یحیی یثربی است.
یثربی در این داستان بلند با نثری لطیف و شاعرانه به زندگی و دیدگاه های فلسفی سهروردی با زبانی ساده پرداخته و راه و رسم سلوکی او را به رشته ی تحریر درآورده است.
شهاب الدین سهروردی بنیانگذار مکتب حکمت اشراق است که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نامیده اند و در آن از اندیشه های افلاطون، ارسطو، زرتشت و آرای صوفیان مسلمان بهره جسته است.
مکتب سهروردی ترکیبی از عقل و عرفان است و حتی به کشف و شهود و عالم معنا بیشتر از بعد عقلانی گرایش دارد.
از سهروردی آثار بسیاری همچون لغت موران، صفیر سیمرغ، آواز پر جبرئیل و… به جای مانده است.
▪️با هم بخشی از کتاب قلعه و قلندر را می خوانیم:
غرق در این خیال بود که خوابش برد.
سیندخت را در خواب دید. در شیز،در همان جا که بدرودش کرده بود. با همان مهربانی و نگاه گرم و شرم آلود، می گفت:
_یحیی نمی خوام که به شیز بازگردی.تو فرصت آن را نداری، به مراغه نرو. همان جا که هستی بمان.
هر وقت که لازم باشد به سراغت خواهم آمد. ما این جایی نیستیم. پرواز خواهیم کرد. باور کن!
در پایان کار از کنار تو پرواز خواهم کرد. بالم به بالت می خورد.سراپایت میل پرواز می شود. آنگاه با هم به اوج خواهیم رفت. با موکب ناهید و همه ی نورها!
یحیی که سراپایش شوق و شور شده بود،از خواب پرید.
آخرین دیدگاهها