خوشبختی بزرگی است که کاری که به آن علاقه دارید پیدا کنید و آن را انجام دهید!
بخش زیادی از زندگی ما به کار ما گره خورده است و مهم است بدانیم که چه کارهایی را دوست داریم و از انجامشان لذت می بریم و برای انجامشان تلاش کنیم.
ما ساعات زیادی از روز را با هدف کسب درآمد، مفید بودن و احساس ارزشمندی و … درگیر شغلمان هستیم و شاید این ساعات یک چهارم، یک سوم، یک دوم و… از کل عمر ما را در بر بگیرند. خیلی اوقات این حجم زیاد از عمرمان را بدون اینکه خیلی برایمان مهم باشد صرف شغل یا شغل هایی می کنیم که نه تنها لذتی از آنها نمی بریم بلکه برای انجامشان دچار سختی و مشقت بسیاری می گردیم.
چگونه علاقه مان به انجام کاری را کشف کنیم؟
گاهی پیدا کردن علاقمندی ها کار بسیار دشواری است و پیدا کردن کار مورد علاقه به صبوری و انعطاف نیاز دارد.
پیدا کردن لذت های پشت انجام کار کلیدی برای کشف کسب و کاری است که دلمان را شاد می کند!
آلن دو باتن دوازده لذت عمده را تحلیل می کند که در پس انجام کارها نهفته است و معتقد است انسان در واقع از انجام کارش در جستجوی لذت است.
۱-لذت پول در آوردن
۲-لذت زیبایی
۳-لذت خلاقیت
۴-لذت فهم
۵-لذت ابراز خویشتن
۶-لذت فن آوری
۷-لذت یاری به دیگران
۸-لذت رهبری
۹-لذت تدریس
۱۰-لذت نظم
۱۱- لذت استقلال
۱۲-لذت بودن در طبیعت
معمولا در هر فردی چند تا از این لذت ها سرآمد است و در صدر قرار دارد و برای همین سمت شغلی می رود که مرتبط با آن لذت ها باشد.
برای پیدا کردن این لذت ها باید سفری به خاطرات و اطلاعات مختلفی که در ما ذخیره شده است داشت.
مثلا اگر در هنگام کودکی تکالیف مدرسه را تمیز و مرتب و با دقتی خاص می نوشتید، انسان منظمی بوده اید و این یعنی شما از نظم لذت می برید و به سمت کارهایی گرایش دارید که میل نظم و ترتیب و سازماندهی شما را ارضا می کند. یا علاقه به حیوانات و سفر به مناطق بکر و کمپ در کوه و جنگل می تواند دلیلی بر این نکته باشد که از بودن در دل طبیعت و کارهای مرتبط با آن لذت می برید.
یکی از راه هایی که به پیدا کردن لذت ها در مسیر شغلی کمک می کند این است که بگردید و شغلی که برایتان جذاب است را پیدا کنید. بعد این شغل را با لذت هایی که نام برده شد بسنجید و در نهایت ببینید تا چه حد مورد علاقه ی شماست.
قفل کردن روی یک شغل
آیا تا به حال عاشق شده اید؟ اگر پاسختان مثبت است حتما می دانید که هنگام عاشق شدن فرد به شدت معشوق را ستایش می کند و حتی اگر از سمت او بدی یا توهین هم ببیند باز می خواهد جایگاه ویژه ای را به او بدهد.
راه رهایی از چنین عاشقی پر از کشمکشی این نیست که فرد را فراموش کنید یا تظاهر به دوست نداشتنش نمایید بلکه باید بگردید ببینید چه ویژگی هایی در آن فرد است که شما را یک دل نه که صد دل عاشق خود کرده چرا که شما عاشق ویژگی های آن شخص شده اید. درک این مطلب حتی می تواند به شما بفهماند که می توانید عاشق فرد دیگری هم که این ویژگی ها را دارد بشوید و این احساس بسیار رهایی بخش است.
دقیقا در مورد کار هم به همین صورت است. شما می توانید ویژگی های کاری که برایتان جذاب است را فهرست کنید و آنها را تعمیم بدهید. مثلا اگر از هتلداری خوشتان می آید شاید شیفته ی مدیریت یا ارتباط با آدم های جدید هستید که این موضوع را در مشاغل بسیاری می توان پیدا کرد.
آنچه ما می بینیم و آنچه نمی بینیم!
آلن دوباتن معتقد است ما عمدتا درک درست و به جا از تجربیات لذت بخشی که از یک شغل تجربه می کنیم نداریم و در آنچه که او ورودی و خروجی مشاغل می نامد خیلی اوقات دچار اشکالاتی هستیم. مثلا شغل بازیگری سینما که رویا و آرزوی خیلی از افراد هست در نگاه اول شاید به دلیل کسب شهرت یا علاقه به گریاندن و خنداندن بقیه و …مورد توجه کسی باشد و وقتی از نزدیک و در بازار کار آن را تجربه می کند متوجه می شود که برای به دست آوردن محبوبیتی که او به دنبالش هست راه های بسیاری وجود دارد. ضمن اینکه شغل بازیگری با همه زرق و برق و شهرت و ثروتی که در نگاه اول محسور کننده است ، نیاز به تمرین های زیاد، قدرت تمرکز قابل توجه برای حفظ کردن دیالوگ ها، پرورش احساسات برای انتقال حس و همینطور قدرت بیان بالا دارد. ممکن است نیاز به کار در شرایط سخت جوی و یا هفته ها دور از خانواده و در روستاهای فاقد امکانات اولیه بودن باشد.
بر عکسش هم هست یعنی شغلی که در نگاه اول توجه فرد را به خودش جلب نمی کند اما وقتی بیشتر با آن آشنا می شود متوجه ویژگی هایی در آن شغل می شود که نیازهای روحی و کسب لذت را برایش فراهم کند. بنابر این توجه به آیتم هایی که می تواند در یک شغل به فرد احساس علاقه و اشتیاق بدهد کار آسانی نیست و نیاز به جستجو و دقت در مشاغل مختلف دارد
در مسیر شغلی پیدا کردن علاقه و اشتیاق شاه کلید است و به جرات می توان گفت هیچ چیزی به اندازه ی علاقه به انجام یک کار باعث رشد،پیشرفت و موفقیت در آن نمی شود. وقتی از کاری لذت می برید متوجه گذر زمان نمی شوید و بیشتر به فرآیند کار متمرکز بوده و نتیجه را منطقی و با توجه به تلاش و دانش به روز شده تان ارزیابی می کنید. گاهی ما در شناخت لذات مورد نظرمان دچار اشتباهاتی می شویم که می تواند مسیر شغلیمان را تحت تاثیر قرار دهد.بیش از حد بر خود آن کار متمرکز می شویم در حالی که می دانیم انجام آن کار به تنهایی ملاک نیست بلکه رساندن ما به احساسات خوب و لذبخش از انجام آن و دستیابی به رضایت که بسیار مهم است.
ببینید کودک درون مشعلش را به کدام سمت گرفته است؟
بله! باید کمی کودک شوید و تجارب کودکیتان را به خاطر بیاورید. یا اینکه به کودک درونتان اجازه فعالیت و بازیگوشی کامل بدهید. بگذارید همان جایی که دلش می خواهد شما را با خودش ببرد. کارهایی که در کودکی انجام می دادید خوب بررسی کنید و سرنخها را بیابید.
به سمت ناشناخته ها بروید
کار مورد علاقه شما ممکن است شما را از منطقه امنی که در آن هستید بیرون بیاورد و به سمتی بروید که برایتان تازه و عجیب است. ممکن است درگیر یادگیری مهارتی شوید که حتی فکرش را هم نمیکردید و یا با افرادی چه به عنوان مشتری چه به عنوان همکار سروکار داشته باشید که قبلا برایتان نامحتمل بوده است. فرآیند کار مورد علاقه سفر به همین ناشناختهها و به دست آوردن تجربیات منحصر به فرد است که در نهایت باعث رشد شما و بقیه میشود.
آخرین دیدگاهها