دلایل کمبود اعتماد به نفس

 مفهوم اعتماد به نفس

 

چندی قبل دوستی را دیدم که در روزگار مدرسه رفاقت صمیمانه ای داشتیم که سال های دور دختر توانمند و سختکوشی بود اما حالا تبدیل شده بود به زنی که جرات انجام هیچ کاری را نداشت و حتی برای انجام یک کار بانکی یا اداری ساده دچار چالش می شد. سال ها خانه نشینی، از او زنی افسرده و بی اعتماد به نفس ساخته بود که فقط به عشق خانواده و فرزندانش می توانست زندگی کند.

 

دوران کودکی درمدرسه ای که درس می خواندم گروهی از بچه ها همیشه برای اجرای سرود و دکلمه و برنامه های مختلف فرهنگی و آموزشی داوطلب و حاضر بودند و تمام برنامه های مدرسه را در کنار هم پیش می بردیم اما هر چقدر بزرگتر می شدیم این جرات و جسارت در خیلی ها کمتر می شد. باید و نباید ها و باورهای سنتی خانواده ها نسبت به دختر که توی خیابان با صدای بلند نخندد یا بستنی و لواشک نخورد یا تا دیروقت در خیابان تنها نماند اگرچه با قصد هشدار و حفاظت والدینش برای او تجویز می شد اما در عمل در ضمیر ناخودآگاهش جوری نفوذ می کرد که او را در دراز مدت به موجودی وابسته و ترسو که می خواهد رضایت همه را جلب کند تبدیل می کرد.

اعتماد به نفس حس خودباوری فرد نسبت به تواناییش در انجام یک کار است که می تواند نقش مهی در رشد و پیشرفت او بازی کند. محققان معتقدند بخش اصلی اعتماد به نفس فرد تا پنج سالگی در او شکل می گیرد. اعتماد به نفس بالا با ایجاد احساس، رفتار و باور مثبت در فرد به موفقیت و رضایت او در زندگی کمک می کند.

دلایل کمبود اعتماد به نفس

موضوع اعتماد به نفس پایین همیشه در بین مردم تمام دنیا مشکل ساز بوده است، و افراد زیادی از این مساله رنج    می برند و موفقیت زندگی شخصی و اجتماعیشان به خاطر همین موضوع به خطر افتاده.

 

خلا و کمبود اعتماد به نفس دلایل گوناگونی می تواند داشته باشد. به دلیل مسائل  روانی و شخصیتی و همینطور تجربه های مختلف فرد در کودکی و کلا زندگیش  ذهن در گیر چالش های مختلفی شده و همین مساله باعث می شود لذت غذا خوردن، لذت تفریح و وقت گذرانی با دیگران و یا کار کردن از بین برود، چراکه فردی که دچار کمبود اعتماد به نفس است احساس رضایت نداشته و مدام فکر می کند به اندازه کافی خوب نیست

 

 

همان طور که گفته شد دلایل مختلفی برای کمبود اعتماد به نفس وجود دارد و خیلی از این دلایل ریشه در کودکی و نوجوانی فرد دارند که ممکن است در بزرگسالی آثار خودشان را نشان دهند.

بی‌توجهی والدین و معلمان

پدر و مادر نقش مهمی درزندگی کودک دارند و تمام نیازهای اولیه ی کودک در سنین آغازین زندگی به وسیله ی پدر و مادرش برآورده می گردد. یکی از همین نیازها توجه و حمایت والدین از فرزند خود است و بی شک کودکی که رسیدگی و توجه کافی و لازم را دریافت نکند احساس بی ارزشی می کند. چرا که فکر می کند تلاش ها و موفقیت هایش کافی نبوده و به چشم نمی آید.

والدین می توانند به کودک اعتماد به نفس داده یا اعتماد به نفس را از او بگیرند. در محیط مدرسه و در جمع همسالان هم کودک ممکن است با رفتارهایی مواجه بشود که احساس بی ارزشی را در او تقویت کرده و به او حس    نا امنی بدهد مثلا از چیزی بترسد یا تحت فشار و استرس قرار بگیرد.

.

ترس، تاثیر زیادی در کاهش اعتماد به نفس دارد و در خیلی از موارد نقش مهمی درمشکلات یادگیری کودکان ایفا می‌کند. والدین یا مدرسه می توانند کودک را تهدید به تنبیه نموده و یا با رفتارهای نامعقول باعث ترس او شوند. کودک وقتی بیش از اندازه بترسد ممکن است فکر کند خوب رفتار نمی کند و همه ی کارهایش غلط است.

سیستم آموزشی به جای تاکید بر رشد و خلاقیت بچه ها آنها را با مقایسه و رقابت درگیر نموده و همین مساله باعث می شود تا کودکان بیشتر به سمت نمره و جایزه و اعداد و ارقام هدایت شوند.

برای کودک خط و نشان کشیدن که باید این طور رفتار کند و فلان کار را انجام دهد او را در معرض استرس و اضطراب قرار می دهد و همه اینها اعتماد به نفسش را پایین می آورد.

 

شکست، طرد شدن یا ضربه‌ های روانی

 

به هم خوردن رابطه عشقی، از دست دادن یک عزیز، چالش ها و مشکلات مربوط به شغل و یا بیماری ها می توانند  تاثیر منفی زیادی بر زندگی افراد بگذارند.

گاهی فرد در سنین پایین  سو استفاده جنسی را تجربه می کند و این موضوع می تواند کل زندگیش را دچار مشکل کند . این افراد دچار سرخوردگی و انزوا  می شوند و شب و روز آن اتفاق برایشان تداعی شده و کابوس زندگیشان می شود.  مخصوصا وقتی در کودکی فرد این اتفاق بیفتد او دیگر اعتمادش را به محیط و دنیا از دست می دهد.

شکست عشقی یا ضربه های سخت روانی هم می تواند روحیه ی فرد را به شدت به هم بریزد و ذهنش را غرق در سوالات بی جواب کند. زن یا مردی که از شریک عشقی خود خیانت دیده از خودش می پرسد چرا چنین کاری با او شده و احساس شکست و ناکامی می کند. با خودش می گوید حتما خوب یا کافی نیست که چنین رفتاری با او شده و در ذهنش خودش را مسئول این اتفاق و مقصر می داند. فردی که از نظر عاطفی مورد سو استفاده قرار می گیرد ممکن است احساس طرد شدگی به او دست بدهد و در پذیرش خودش هم دچار مشکل شود. در کل شوک های روانی مثل سوءاستفاده، جدایی، خیانت، مشکلات شغلی و از دست دادن عزیز می تواند در فرد احساس ناخوشایند ناامنی و بی کفایتی و ترس ایجاد کند که همه ی اینها در اعتماد به نفسش موثر است و برای شفای ذهن آنها از اتفاقات تلخ باید راهکارهایی را در پیش گرفت.

 

کمال گرایی

 

بعضی از افراد برای همه کارهای خود در زندگی، بالاترین استانداردها را تعیین می کنند که این موضوع هم ریشه در تربیت و فرهنگ محیطی که در آن رشد کرده اند دارد. آنها خود را مجاب کرده اند که باید در همه کارها بهترین و موفق ترین باشند و بهترین چیزها را داشته باشند؛ باهوش ترین فرزند، زیباترین همسر، شغل پردرآمد و …این طرز فکر باعث می شود که این افراد پرتوقع باشند و از زندگی لذت نبرند چون همیشه در زندگیشان چیزی کم است. چون گاهی مسائل زندگی از کنترل خارج هستند و همه ی رویدادها و اتفاقات زندگی مطابق خواسته های انسان پیش نمی روند. انسان کمال طلب انقدر در گیر به دست آوردن است که از داشته هایش لذت نمی برد. معمولا این این افراد ذهن و روانشان مدام درگیر است و آرامش چندانی را تجربه نمی کنند و برای شفای ذهن خود از این تفکرات نیاز به مشاوره و خود شناسی دارند.

وابستگی و نداشتن استقلال

ابتدای مقاله از دوستی صحبت کردم که جرات و اعتماد به نفسش را از دست داده بود. چون تمام وقتش را در خانه   می گذراند و از اجتماع فاصله گرفته بود و برای کوچک ترین کاری هم به همسرش وابسته بودطوری که اجازه می داد همیشه دیگران به جایش تصمیم بگیرند و در محیط خانه هم بیشتر اجرا کننده ی تصمیمات  بقیه بود و خودش     چندان تصمیم گیرنده نبود . اینکه به دیگران اعتماد کنیم اصلا بد نیست اما اگراین موضوع به حالت وابستگی برسد و از اعتمادمان هم به درستی استفاده نشود تاثیر منفی دارد. برای همین اکثر آدم هایی که شخصیت مستقلی دارند      افرادی هستند که اعتماد به نفسشان هم در سطح بالایی است.

ماندن درگذشته

باید پذیرفت که اشتباه، بخشی از زندگی ماست و اصلا کسی نیست که اشتباه نکرده باشد. فرد موفق کسی است که از اشتباهات گذشته درس بگیرد و مدام آنها را تکرار نکند. همین اشتباهات است که باعث شده اند ما با

تغییر فکر و نگرش زندگیمان را تغییر دهیم.  ماندن در گذشته و سرزنش خود به خاطر اشتباهات آن فایده ای که   ندارد هیچ ، باعث می شود از حال غافل شویم و لذت نبریم و اینکه نتوانیم برای آینده تصمیم درست بگیریم.درنتیجه ضریب اعتماد به نفسمان را پایین بیاوریم.

مقایسه کردن خود با دیگران

من باید بهتر از فلانی باشم و اگر او این را دارد من هم حتما باید داشته باشم. مقایسه کار ذهن است و معمولا رقابت  ناسالم و حسادت ایجاد می کند. در شرایط دنیای امروز این مساله به خاطر شبکه های اجتماعی       پررنگ تر شده.

افراد بهترین تصویری که می توانند را از خود به اشتراک می گذارند و این موضوع زندگیشان را بی نقص و ایده آل   نشان می دهد در حالی که ما از زوایای دیگر زندگی آنها بی خبریم. مقایسه باعث می شود فرد مدام  درگیر این و آن باشد به جای اینکه بگردد علاقمندی ها و نقاط قوت خودش را پیدا کند و ببیند.

افراد، خصوصا در شبکه ها و رسانه های اجتماعی به شدت درگیرچشم و هم چشمی در مورد ثروت و زیبایی و لاغری و … هستند  و دائما خودشان را در حالت های ایده آل در معرض نمایش می گذارند.

دیدن افرادی با وضعیت عالی و زندگی های مرفه و اندام و چهره ی رویایی به خیلی ها این حس را می دهد که هیچ وقت نمی توانند اینظور باشند و همین مقایسه اعتماد به نفس آنها را پایین می آورد.

 

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *